سرطان و احساساتی که با آن روبرو میشوید
تشخیص سرطان باعث ایجاد احساسات متفاوتی در فرد مبتلا میشود؛ احساساتی مثل نگرانی، خشم، استرس و ناراحتی در طول سفری که با سرطان دارید، طبیعی است. شاید اولش مقابله با این احساسات آسان نباشد، ولی مطمئن باشید که شما میتوانید از پس آن بر بیایید. البته بروز این حسها در هر فردی متفاوت است و هر کس با شیوهی خودش مبارزه با سرطان را تجربه میکند. اگر دوست دارید که بیشتر با این احساسات آشنا شوید و بدانید که چطور میتوانید با آنها کنار بیایید با ما همراه باشید.
شوکه شدن
شوکه شدن اولین احساسی است که معمولاً بعد از پی بردن به سرطان، آن را تجربه میکنید. گاهی این شوک و میزان اطلاعات جدیدی که دریافت میکنید، باعث میشود که نتوانید به درستی فکر کنید. زمانی که شوکه میشوید داشتن احساسات زیر کاملاً طبیعی است:
- احساس بهت زدگی
- باور نکردن اتفاقی که افتاده
- ناتوانی در بیان احساسات
- ناتوانی در درک و فهمیدن کل واقعیت
بعضی وقتها این شوک اینقدر شدید است که شاید حتی دوست نداشته باشید در مورد آن با خانواده یا دوستانتان هم حرف بزنید. وقتی اولین بار متوجه میشوید که دچار سرطان شدهاید، ممکن است احساس کنید که کنترل زندگی از دستتان خارج شده است؛ پس تا جایی که میتوانید در مورد سرطان اطلاعات کسب کنید. هرچه بیشتر در این مورد بدانید، بیشتر حس میکنید که کنترل این بیماری دست شماست. از پزشک تان سؤالات خود را بپرسید و از این که متوجه چیزی نشوید، نترسید.
انکار
وقتی سرطان برای شما تشخیص داده میشود، احتمالاً خیلی برایتان سخت است که آن را قبول کنید. ممکن است برای رویارویی با خبر ابتلا به سرطان وانمود کنید که اتفاقی نیفتاده است. این یک تصمیم آگاهانه نیست، بلکه عکسالعملی غریزی است. احساس میکنید که نمیتوانید راجع به این موضوع فکر کنید و تمایلی ندارید که در مورد سرطان یا درمان آن چیزی بدانید. ترجیح میدهید در مورد این مسئله صحبت نکنید. به طور موقت بیماری را نادیده گرفته و سعی میکنید به زندگی عادی خود ادامه بدهید.
انکار میتواند در این مرحله مؤثر باشد، چرا که به شما این فرصت را میدهد که خود را با آن وفق بدهید. میتوانید به اطرافیان خود بگویید که برای مدتی نمیخواهید راجع به این موضوع حرفی بزنید. اما اگر انکار طولانی مدت بشود، میتواند به یک مشکل جدی تبدیل –شود؛ چون که شما را از دریافت درمان دور نگه میدارد. انکار تنها مربوط به فرد مبتلا به سرطان نمیشود، بلکه اطرافیانش هم همین را تجربه خواهند کرد.
خشم
این که از خودتان بپرسید ” چرا من؟ ” خیلی طبیعی است. بعضی وقتها شاید حتی نسبت به اینکه اطرافیانتان سالم هستند عصبانی بشوید. این حس خشم تنها مختص به فرد مبتلا نیست، بلکه اطرافیان و دوستان را هم در برمیگیرد. اگر فرد معتقدی باشید، حتی ممکن است از خدا هم عصبانی بشوید. اغلب خشم و عصبانیت میتواند با احساساتی که نشان دادن آنها سخت است همراه باشد. احساساتی مثل:
- ترس
- وحشت
- درماندگی
- اضطراب
- احساس تنهایی
اگر عصبانی هستید، نیازی نیست که وانمود کنید همه چیز روبراه است. مسائل را درون خود نریزید. درمورد احساس خشم و عصبانیت خود، با دوستان و خانواده خود صحبت کنید. سعی کنید با یک مشاور یا روانشناس حرف بزنید.
ترس و نگرانی
شنیدن این که سرطان دارید ترسناک است. ممکن است در مورد مسائل زیر احساس نگرانی و اضطراب داشته باشید:
- درد ناشی از سرطان یا درمان آن
- احساس بیماری، کسالت و داشتن ظاهری متفاوت به خاطر نتایج درمان
- حمایت و مراقبت از خانوادهتان
- ترس از دست دادن شغلتان
- دغدغههای مالی زندگی و درمان
- ترس از مرگ
بعضی از ترسها در مورد سرطان براساس شایعات یا اطلاعات غلط است. هر چه درباره سرطان اطلاعات کاملتری داشته باشید، احساس بهتری خواهید داشت و راحتتر میتوانید از عهده ترس و نگرانی بربیایید. قطعاً وقتی میدانید چه چیزی در انتظار شما است، احساس ترس هم در شما کمتر خواهد شد.
امید
پذیرش این مسئله که به سرطان مبتلا هستید، اغلب باعث ایجاد حس امیدواری در شما میشود. دلایل بسیاری برای امیدواری وجود دارد. میخواهیم این نوید را به شما بدهیم که میلیونها انسان وجود دارند که علیرغم داشتن سرطان، امروز زنده هستند و به زندگی ادامه میدهند. شانس زنده ماندن با وجود داشتن سرطان نسبت به قبل خیلی بیشتر شده و افراد مبتلا به سرطان میتوانند در طول روند درمان، زندگی فعالی داشته باشند. بعضی از پزشکان معتقدند که امید به جسم شما کمک میکند تا از پس سرطان بربیاید.
برای اینکه حس امیدواری را در خودتان بیشتر کنید، میتوانید کارهای زیر را انجام بدهید:
- روند زندگی روزمرهتان را تغییر ندهید.
- خود را به دلیل داشتن سرطان محدود نکنید.
- به دنبال دلایلی برای داشتن امید باشید. این دلایل را یادداشت کنید و یا راجع به آنها با دیگران حرف بزنید.
- زمانی را در طبیعت سپری کنید.
- بیشتر از همیشه روی عقاید معنویتان تمرکز کنید.
- به داستان زندگی افرادی گوش دهید که علیرغم داشتن سرطان، زندگی فعالی دارند.
استرس و اضطراب
خیلی طبیعی است که هم در طول درمان و هم بعد از آن، استرس داشته باشید. وقتی شما اضطراب دارید، آرامش فکری ندارید و ممکن است حالات زیر را تجربه کنید:
- تندتر شدن ضربان قلب
- سردرد یا دردهای عضلانی
- کم اشتهایی یا اشتهای زیاد
- دل درد یا اسهال
- احساس ضعف، سرگیجه یا لرزش
- احساس سنگینی درگلو یا قفسه سینه
- خواب زیاد یا کمبود خواب
- نداشتن تمرکز
چنان چه هر یک از این حالات را داشتید، با پزشکتان صحبت کنید. اگر درمورد استرستان احساس نگرانی میکنید، با یک روانشناس حرف بزنید. همچنین، میتوانید در دورههای مدیریت استرس شرکت کنید. باید تلاش کنید تا استرس خود را مدیریت کرده و اجازه ندهید استرس شما را کنترل کند.
ناراحتی و افسردگی
افراد دارای سرطان اغلب احساس ناراحتی میکنند؛ حسی که به خاطر از دست دادن سلامتشان و زندگی قبل از ابتلا به سرطان است. این ناراحتی گاهی بعد از درمان سرطان هم با شما همراه است. داشتن غم و افسردگی نسبت به هر بیماری جدی، کاملاً طبیعی است.
وقتی ناراحت و افسرده هستید، انرژی کمتری دارید، احساس خستگی میکنید یا اشتهایتان را از دست میدهید. پذیرفتن تمام این تغییرات که در حال اتفاق افتادن است، به زمان نیاز دارد. بعضی از این حالات، با گذر زمان از بین میروند یا کمتر میشوند. هر چند در برخی افراد ممکن است این حالات تشدید شود.
دریافت کمک برای درمان افسردگی
افسردگی ناشی از ابتلا به سرطان قابل درمان است. چنان چه هر یک از این علائم را بیشتر از 2 هفته داشتید، با پزشکتان راجع به آن صحبت کنید. گاهی اوقات بعضی از این نشانهها میتوانند به دلیل مشکلات جسمی باشند. بنابراین اهمیت دارد که در این رابطه با پزشک خود صحبت کنید. در ادامه بعضی از علائم افسردگی را توضیح میدهیم:
علائم عاطفی:
- احساس ناراحتی که برطرف نمیشود
- بی حس شدن
- عصبی بودن
- حس بی ارزش بودن یا گناهکار بودن
- احساس بی کسی و ناامیدی
- زودرنج شدن یا دمدمی مزاج بودن
- تمرکز نداشتن و حواس پرتی
- گریه زیاد در طول روز
- توجه کردن به ناراحتیها و مشکلات
- علاقه نداشتن به سرگرمیها و فعالیتهایی که قبلاً از انجام آنها لذت میبردهاید
- لذت نبردن از مسائل روزانه، مانند غذا خوردن یا وقت گذراندن با دوستان و خانواده
- فکر کردن به خودکشی
تغییرات جسمی:
- افزایش یا کاهش وزن غیرعمد که مربوط به درمان یا بیماری نیست
- مشکلات خواب مثل کابوس، ناتوانی در خوابیدن یا خوابیدن بیش از حد
- ضربان تند قلب، خشکی دهان، افزایش تعریق، دلپیچه و اسهال
- تغییر سطح انرژی
- کوفتگی و خستگی که رفع نمیشود
- سردرد و احساس درد در دیگر نقاط بدن
احساس گناه
تنها شما نیستید که احساس گناه میکنید، بسیاری از افرادی که دچار سرطان هستند، همین احساس را دارند. شاید خودتان را به خاطر ناراحت کردن عزیزانتان سرزنش کنید یا شاید هم نسبت به افرادی که سلامت جسمی دارند، حسادت کنید. شاید حتی خودتان را نسبت به روش زندگیتان ملامت کنید و فکر کنید که این روش زندگی منجر به ابتلا به سرطان شده است. گاهی نیز ممکن است به خاطر اعمالی که درگذشته انجام دادهاید یا ندادهاید، خودتان را سرزنش کرده و احساس گناه کنید.
اعضای خانواده، دوستان و افرادی که از فرد مبتلا به سرطان مراقبت میکنند هم ممکن است احساس گناه را تجربه کنند. این حس میتواند به این دلیل باشد که آنها فکر میکنند که سالم هستند، در حالی که شما مریض هستید. همچنین، میتواند ناشی از این باشد که فکر میکنند توانایی کمک کردن به شما را ندارند.
داشتن احساس گناه کاملاً طبیعی است. حرف زدن با فرد دیگری در این مورد میتواند مؤثر باشد. میتوانید با یک مشاور یا گروه حامی بیماران سرطانی در این مورد صحبت کنید.
تنهایی
افرادی که مبتلا به سرطان هستند، اغلب احساس تنهایی میکنند. دلیل این احساس این است که شاید شما به خاطر بیماری نمیتوانید در فعالیتهایی که قبلاً شرکت میکردید حضور پیدا کنید و ممکن است احساس کنید کسی شما را درک نمیکند.
سعی کنید به روشهای مختلف حمایتهای عاطفی و احساسی را به دست بیاورید. صحبت کردن با افرادی که دچار سرطانند یا پیوستن به گروههای حامی بیماران سرطانی میتواند مؤثر باشد. گاهی هم فقط با صحبت کردن با دوستان نزدیک و اعضای خانواده احساس بهتری پیدا میکنید. حرف زدن با یک مشاور یا عضو یک جامعه معنوی یا مذهبی هم میتواند مفید باشد. هر کاری که فکر میکنید درست است را انجام دهید.
سپاسگزاری
بعضیها سرطان را به عنوان یک “زنگ بیداری” در نظر میگیرند. در این مرحله شما متوجه اهمیت لذت بردن از چیزهای کوچک در زندگیتان میشوید. به جاهایی میروید که تاکنون نرفتهاید. برنامههای نیمه تمام خود را به پایان میرسانید. زمان بیشتری را با دوستان و خانواده میگذرانید و سعی میکنید روابط خود را بهتر کنید.
در ابتدا کمی مشکل است، ولی میتوانید علیرغم داشتن سرطان، لذت و خوشی را هم در زندگیتان پیدا کنید. به چیزهایی که هر روز انجام میدهید و باعث شادی شما میشوند، دقت کنید. شاید این موارد به سادگی خوردن یک فنجان قهوه، وقت گذراندن با یک کودک یا حتی صحبت کردن با یک دوست باشد. شما میتوانید کارهای دیگری هم انجام دهید؛ برای مثال، به طبیعت بروید، درمکانی خاص به دعا کردن مشغول شوید، ورزشی را که دوست دارید انجام دهید یا یک غذای خوشمزه درست کنید. سعی کنید هر کاری که انجام میدهید، برای شما شوق و لذت را به همراه داشته باشد.
افسار زندگی با سرطان را خودت به دست بگیر
همیشه احساس خوب و روحیه مثبت یک امتیاز بوده و به شما در روند بهبود کمک میکند. طبیعی است که بعد از رو به رو شدن با خبر تشخیص سرطان، با دامنه گستردهای از احساسات متفاوت روبرو بشوید. ولی همه چیز به خود شما بستگی دارد. حرف زدن با دیگران راجع به این احساسات، میتواند در مواجه شدن و زندگی با سرطان به شما کمک کند. سعی کنید احساسات منفی را مهار کنید چون در گوشهای نشستن و غصه خوردن نه تنها فایدهای ندارد، بلکه ممکن است بهای سنگینی هم برای خودتان هم اطرافیانتان داشته باشد. به قول ویکتور هوگو : ” حتی تاریک ترین شب نیز به پایان میرسد و خورشید طلوع میکند.” پس امیدوار باشید.